دیروانگی
سالها ست حساب درد هایم از دستهایم ...
اتفاقهای خوب و روزهای شاد
کوتاهتر از موی این روزهای توست
که بازار طلا را کساد می خواهد
سال که تکرار می شود تو را با غمهایت بزرگتر می کند
و اینه به تکه های کوچکتری
تبدیل می شود
وقتی می شکنی ...
من به تمام اتفاقات زندگی در تمام روزهایی که گذشته فکر میکنم
بارها از بالای خودم افتاده ام
پایین تر از پس کوچه های شوش تا بالاتر از برج های یاسر را زیسته ام
و در اعماق کوتاهشان قدم زده ام
و هر سال فکر میکنم
ای کاش رویای صلح آمیز خانه های بی در و دیوار با سیزده از خوابهایمان بدر نمی شد
و من هر سال سبزه را به تکثیر موی سفیدت گره نمی زدم
به غلغله اندوه در خانه های این در و دیوار های فاصله پرور
بگذار موی بلند به تو بیاید و بخت کوتاه به من
بگذار موهایت را بلند ببافم
و توی خیابان مانند مردی شاد قدم بزنم
تا بلند بخوانم
_ کاشا تقویم چرخش مداومی از بیست و هفت اسفند تا چهارده فروردین بود ....
#جاویدان_رافی
#اوقات_خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
#بهشت آنجاست که آزاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد