شعر به شرط چاقو
دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۷ ق.ظ
خنجر بکش ابروی چاقو کش تلافی را
تا در تنم پیدا کنی از نو غلافی را
جاهل ترین چاقو کشان پامناری که
هرگز ندیده پای منبرهای" کافی" را
پیچیده ام در پیچش موهای مشکوکت
تا سرنخی پیدا کنم شاید کلافی را
قافی کلافی مو ببافی می روم از دست
از دست خواهم داد زنجیر قوافی را
ناز حریر و ترمه داری در تنت ای عشق
که آبروی تازه دادی ترمه بافی را
جرمم چراغ قرمز لبهای ممنوع است
با بوسه ای معلوم کن حد خلافی را
چشمت خراج سالها ویرانی است از من
پرداختم روی غمت رنج گزافی را
پایین بیا ماه بلند آوازه ام بنشین
کوتاه خواهم کرد هر حرف اضافی را
بردار ابرو ماه من تا مرهمی باشد
زخم پلنگت شعر جاویدان رافی را...
جاویدان رافی