نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

عرصه ی سخن بسی تنگ است
و عرصه ی معنی بسی فراخ

از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی
و عرصه بینی
هنوز ما را اهلیت گفت نیست
کاش اهلیت شنودن بودی...

"شمس تبریزی/مقالات

طبقه بندی موضوعی

شعر به شرط چاقو

دوشنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۱۷ ق.ظ


خنجر بکش ابروی چاقو کش تلافی را

تا در تنم پیدا کنی از نو غلافی را


جاهل ترین چاقو کشان پامناری که 

هرگز ندیده پای منبرهای" کافی" را


پیچیده ام در پیچش موهای مشکوکت 

تا سرنخی پیدا کنم شاید کلافی را


قافی کلافی مو ببافی می روم از دست
 از دست خواهم داد زنجیر قوافی را


ناز حریر و ترمه داری در تنت ای عشق

 که آبروی تازه دادی ترمه بافی را


جرمم چراغ قرمز لبهای ممنوع است

با بوسه ای معلوم کن حد خلافی را


چشمت خراج سالها ویرانی است از من 

پرداختم روی غمت رنج گزافی را


پایین بیا ماه بلند آوازه ام بنشین

کوتاه خواهم کرد هر حرف اضافی را


بردار ابرو ماه من تا مرهمی باشد 

زخم پلنگت شعر جاویدان رافی را...



جاویدان رافی


         

نظرات  (۱)

مطلع غزل به واقع عالی ترین بیت کاره زیبا بود شاعر عزیز 
پاسخ:
ممنون شاد و تندرست باشی همایون گرامی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی