نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

عرصه ی سخن بسی تنگ است
و عرصه ی معنی بسی فراخ

از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی
و عرصه بینی
هنوز ما را اهلیت گفت نیست
کاش اهلیت شنودن بودی...

"شمس تبریزی/مقالات

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

ملالی نیست

از حال دلت

با ما سوالی نیست

که هر سطری از این اندوه امروز از تو خالی نیست


تو در من

با من

از من زیست داری _بی منی هر چند_

من از بس با تو با خود نیستم

اما ملالی نیست


جاویدان رافی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۶ ، ۱۶:۳۱
ج. رافی

@javidanrafi


هوا ابری و باران در مصاف و باد در راه است

چه اوضاع عجیبی بختمان امروز کوتاه است 


به دریا داده دل را وحشت از طوفان و سرما نیست

چراغ خانه خاموش است و ماه قریه در چاه است


برعد ای اسمان _زخم دل این جاشوانی که 

نگاشان مرهم زخم تو در شبهای بی ماه است


به کوهی پشت دارد غیرت شیران ابادی

که طوفان پیش عزم مردهای قریه چون کاه است


پس از رقص زمین سرهای یاران برزمین دیدم

جنون رنج را در دامن این سرزمین دیدم 



هراس از دره کفتارها و شهر ماران نیست

هراس از اتش سرد زمستان پشت یک آه است


مزن خود را به خواب ابلیس ادم روی ادم کش

که هر جا ظالمی خفته است از تقدیر اگاه است


برعد ای اسمان خفته از دیروزها _وقتِ 

فرود اوردن شمشیر بر سرهای خودخواه است


دعا کردند و دستی برنیامد ...شیخ اما گفت

خدای خیل تیپا خورده با ما نیز همراه است!!


وزیر از اسب خود افتاد و وقت مرگ با خود گفت 

که این تاوان نقض اخرین فرمان یک شاه است!



#جاویدان_رافی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۶ ، ۲۱:۴۱
ج. رافی

...از عشق ..;:راستش می خواستم راجع به خیلی از اتفاق های خوب و بدی که دور و بر ما میفته مطلبی رو قلمی کنم اما دریغ که هر چی بیشتر نگاه کردم کمتر خبر خوب و ارامش بخشی یافتم... اگر از لبخندهای زورکی  فاکتور بگیرم هر چه اینروز ها می بینیم معمولا غم انگیزتر از ان است که _عشق را به خیل بشر  یاداوری کند_ عفریت جنگ و خشونت و دلواپسی برای فردا از هر طرف چنگال خودش رو توی گلوی دنیا فرو کرده و رمقی برای خندیدن از ته دل باقی نگذاشته ..ادمها هر روز بیشتر به هم بی اعتماد میشن و فاصله تقدیر مقدر روابط سرد انسان معاصره ...همه دنبال گمشده ناشناسی هستند که گویا هر چه بیشتر می جویندش از او دورتر میشوند دور شدن از هم عاقبتی هست که اداره کنندگان دنیای امروز یعنی اهل سیاست دنیا و تشنگان قدرت در مبارزه همیشگی و بی فرجام میان جهل و آگاهی سعی میکنند به انسان معاصر تقدیم کنند و ما مردم مثل ادمهای کوکی و عروسکهای خیمه شب بازی به شدت همسان با این روند دهشتناک در حرکتیم ...سفری وارونه از عشق و دوستی به سوی فاصله و تنفر ...به سوی تنهاتر شدن در حضور تن ها !...کاشا که عشق بانی خیر بشر شود


غزلی تقدیم شما که چند سال پیش سروده شده اما جایی منتشر نشده بود ...شادمان باشید از ترنم عشق 




ای کشف بی اجازه نوع بشر بغل 

پایان خیر قصه اندوه و شر بغل


صلح عمیق عقل و جنون در جمیع شهر 

تزریق عشق در رگ خواب بشر بغل


سقف ستاره بر سر اوقات بی خیال 

احساس امن در دل تنگ خطر بغل


کبریت گرم و روشن شب های بی چراغ

تابیده در سیاهی شب بیشتر بغل


در مادر از تنانگی ات شور ریخته

رقصیده بر شکنجه روح پدر بغل


ای عشق ای تحملت از گریه بیشتر 

تکثیر توست خنده زدن توی هر بغل 

##

تو آخرین امید به دریا رسیدنی

من را بگیر تنگ تر از بوسه در بغل


#جاویدان_رافی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۶ ، ۲۱:۳۹
ج. رافی