نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

عرصه ی سخن بسی تنگ است
و عرصه ی معنی بسی فراخ

از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی
و عرصه بینی
هنوز ما را اهلیت گفت نیست
کاش اهلیت شنودن بودی...

"شمس تبریزی/مقالات

طبقه بندی موضوعی

و دست زد به ضریح مطهری که نبود

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۰۹ ق.ظ

و دفتر تلفن ؛اسم دختری که نبود
کنار دست دلم دست دیگری که نبود


کنار ساحل و من قصه میزنم در او
دو چشم بسته به یاد همان پری که نبود


هزار تا در بسته یکی یکی وا شد
و در زدم به دری که ...همان دری که نبود


پری پرید و پرش توی آسمان گم شد
به جا گذاشت جنون مصوری که نبود


سکوت حوصله می سوخت مرگ می خندید
به روزهای سیاه پر از پری که نبود


به راه افتادم آسمان ابری و بغض
و توی دستم گلهای پرپری که نبود


تو گفته بودی از مرگ تا تو راهی نیست
و حرفهای تو صد حیف سرسری که نبود


دوتا پرنده دو تا بال تا پریدن تا ..
پری نبود و تو جمع مکسری که نبود


و مرد رفت و خودش را به دار شب آویخت
ودست زد به ضریح مطهری که نبود

 

جاویدان رافی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۶/۱۲
ج. رافی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی