زن
شنبه, ۱۲ اسفند ۱۴۰۲، ۱۰:۲۲ ب.ظ
خورشید تا روانه آنسوی جاده شد
در اول نگاه تو دنیا پیاده شد
این حجم گرد و خاک معلق در آسمان
با اولین گناه تو دارالعباده شد
ماه از میان چشم تو در آسمان نشست
خورشید از دو چشم قشنگ تو زاده شد
رگ دوخت ایزد از نفس شعر بر تنت
جاری شد عشق توی وجود تو باده شد
تا غنچه غنچه سرخ لبت باز شد جهان
آری ..جهان و هر چه در آن بی اراده شد
«زن »اسم اعظم شب شوق فرشتگان
تا جان گرفت آمد و بر تو نهاده شد..
✍️جاویدان رافی
T.me/javidanrafipoem
۰۲/۱۲/۱۲