نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

عرصه ی سخن بسی تنگ است
و عرصه ی معنی بسی فراخ

از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی
و عرصه بینی
هنوز ما را اهلیت گفت نیست
کاش اهلیت شنودن بودی...

"شمس تبریزی/مقالات

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توله گرگ ها» ثبت شده است

گاهی دلم می خواهد 

سفری اکتشافی باشم به قطب 

که هیچ بهانه ای نمی تواند آنرا لغو کند

 

گاهی می خواهم هواپیمایی باشم 

که این همه ادم را ترک می کند

به دوردست های خالی از سکنه 

 و مرا با خود می برد 

و می برد مرا با خود

 که گاهی دلم می خواهد خلبانی باشم  

پریده از آسمان همین تهران

که هیچ به پشت سرش فکر هم نمی کند 


و دلش نمی سوزد وقتی سوخت هواپیمایش

در آخرین نقطه بی برگشت تمام می شود

 

و می خواهد دریاچه ای باشد کوچک

وقتی "سقوط" دنبال بالشی برای نمردن سر از آخرین نقطه زمین در آورده است

 گاهی می خواهم شفقی قطبی باشم 

که هفت رنگ لبخند  به لبهای آخرین خلبان گمشده در آخرین دقایق هستی  می نشاند 

وقتی اذوقه اش تمام می شود 

و توله گرگ ها و خرس ها را عاشق خود می کند

گاهی دلم می خواهد در اخرین دقیقه بی روح دختری اسکیمو باشی که بلد است چطور یک خلبان را زنده از دهان خرسهای قطبی در بیاورد...

 

تا هر روز دود نشوم 

و از دودکش کلبه آخرین اسکیموی غیر بومی در گوشه غم انگیزی از تهران بیرون نزنم ...


جاویدان رافی



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۶
ج. رافی