نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

عرصه ی سخن بسی تنگ است
و عرصه ی معنی بسی فراخ

از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی
و عرصه بینی
هنوز ما را اهلیت گفت نیست
کاش اهلیت شنودن بودی...

"شمس تبریزی/مقالات

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صادره از خلوتهای وحشیانه یک شاعر» ثبت شده است

و در کنار تو شاید شبی شدم متکثّر
الهه ازلی با قشنگی متغیّر

"قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال"
تو را چگونه بخوانم قشنگ نامتصوّر

تو روح هر چه شرابی که کهنه...می ریزی شور
میان رگ به رگ شعر خسته متأثر

همان یگانه تن و روح بی بدل که تو باشی
میان این همه زیبای تلخ خوش متظاهر

تسلسل غزلی عارفانه چشم سیاهت
دو چشم؟..نه ..گل صوفی؟..نه ..یک پیاله مخدّر

 تو اوّل°آخرِ اصلا نایست هیچ کجایی
شروع من هستی ..انتهای قصه مسافر

زمین همین و زمان نیز هم همین تا هست
و سرنوشت غریب من و تو لا یتغیّر

پرنده فکر نمی کرد به دام عشق بیفتد
و بوسه بوسه ببخشد
                            به عشق روح معاصر


                       ¤¤¤
نگو لبان من از شعر می تراود ..تنها
  • تو گفتی و تو نوشتی و من شدم متشاعر...


#جاویدان_رافی

پ.ن:یک.سهراب سپهری. بهترین تعریف را از کلمه قشنگ ارایه داده روحش شاد
دو.ممنونم از دوستانی که  حس می شوند  و آن دیگران را نیز دوست دارم ممنون که می خوانید و می اندیشید.
سه.رسالت ما شادی و عشق است
چهار.#در مصرف عشق صرفه جویی نکنید...
#شاعر گلوی خاطره اش زخمی است
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۵ ، ۱۴:۱۵
ج. رافی