نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

عرصه ی سخن بسی تنگ است
و عرصه ی معنی بسی فراخ

از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی
و عرصه بینی
هنوز ما را اهلیت گفت نیست
کاش اهلیت شنودن بودی...

"شمس تبریزی/مقالات

طبقه بندی موضوعی

یخ زدم مثل ادمی برفی

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۹ ب.ظ


یخ زدم مثل آدمی برفی در عبور از شبی زمستانی

این منم مرد ساده ای با این دستهای سیاه سیمانی

 

روبرو داد میکشد طوفان  پشت سر بادها که میگریند 

به درک! از دلم چه میگویی  این دل ناگزیر طوفانی

 

جمع کردم برای خود یک مشت ابرهای بهاری از چشمت 

خیس خیسم ولی عجب حالی است  زندگی در هوای بارانی 

 

دوستان عزیز من حالا دو کبوتر دو دانه گنجشکند

گریه ام را کسی نمیبیند وقت فواره و غزلخوانی

 

گفتم از سیب میشود اغاز ,  پرسه در باغ ارزوهایم 

یک سبد سیب سرخ اوردی گفتی این هم دو سیب حیرانی!

 

طفره رفتی و بی صدا گفتی:آنطرف را نگاه کن!...دیدم

مرد میوه فروش گاریچی ,داد میزد که سیب لبنانی

 

وقت کوچ پرنده را دیگر از دل من نگو که یادت نیست

تا قفس باز شد پرنده گریخت رفتم آنشب به سمت ویرانی 

 

گفتم این تازه اول راه است فصل سرد سکوت می اید 

از همین لحظه ای که یخ بستم در تو با گریه های پنهانی

 

میگذارند مردم این شهر ،صبح روز تولدم من را

جای تندیس کهنه ای تنها ، وسط حوض توی میدانی

 

سمت ان نیمکت کسی امد ،که شبیه تو بود چشمانش 

نکند بعد از این قرون مدید ،آمدی بی خبر به مهمانی؟!!!

 

                                                                                                جاویدان رافی

نظرات  (۱)

۱۲ مهر ۹۴ ، ۰۱:۳۹ همایون ارشدی
بسیار زیبا بود جناب رافی عزیز قلمتان نویسا باد ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی