نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

عرصه ی سخن بسی تنگ است
و عرصه ی معنی بسی فراخ

از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی
و عرصه بینی
هنوز ما را اهلیت گفت نیست
کاش اهلیت شنودن بودی...

"شمس تبریزی/مقالات

طبقه بندی موضوعی
کبریت میکشم به تو خمیازه شدید
دیوار میزنم به تو ای پلک نا امید

این چندمین شب است که بیدار مانده اند
انگشتهای ملتهبم روی سررسید

بی خواب مانده اند غزل خانه های شهر
 مِی میزنم غزل غزل از رنجشی مدید

از عشقِ بین من و شما کم نوشته اند 
ای ترکش نشسته به نزدیکی ورید !

از روزهای فاجعه، خون، بغض، درد،.. آه
ای جنگ ای زمان من ای ماضی بعید

چرخیده اند درسرم از سالهای دور 
این خوابهای خیس پر از درد رو سفید

ترکش به بیخ شاهرگم بوسه میزند 
خمپاره عاشقانه صدا میزند "سعید"

عاشق شدم ستاره شدم مبتلا شدم
وقتی گلوله طعم گلوی مرا چشید

دنیا ی سرب و موشک و خمپاره بود و مرگ...
شهد شهید بود و قدمهای ناپدید

دستی جدا به شهر خدا وند میرسید
قلبی هنوز روی تل خاک می تپید

همرزمهای خاطره سازم کجا شدند؟
اسطوره های چشم نوازم کجا شدید؟؟؟!

انگار مثل خاطره های گلوی من
بوی غم جزایر مجنون نمیدهید

از سر پل ذهاب به هور العظیم عشق 
کانال میزدید،،مسافر نمیزدید!!

ای ترکش نشسته به نزدیکی ورید
 ای طعم عاشقانه بی وعده و وعید

از عشق کار من و تو دیگر گذشته است 
شوریم و عشق در شب ما میشود شهید

میراث دار تشنگی ام در حریق درد
 میریزد از گلوی عطش های من اسید 

کبریتهای خیس مرا موریانه خورد 
دیوارهای پلک مرا خستگی جوید

ای عشق ای تراکم سربی به سینه ام 
ای ترکش نشسته به نزدیکی ورید


جاویدان رافی

نظرات  (۴)

سلام جاویدان عزیز
به تصود این حقیر هر کسی مخیر است برداشت آزادانه و سلیقه ای منحصر به خود را از این غزل داشته باشد ، در تصور من اما به عنوان یک مخاطب عادی این غزل هم در پرداخت اسلوب و هم تنوع محتوا در ردیف زیباترین غزلهای دوران دفاع مقدس است و گویی که شاعر درد تمامی آن دوران و درد مضاعف رخدادهای پس از آن را با پوست و استخوان چشیده است از جزیره مجنون تا هور و سر پل ذهاب و همنوایی با یاران و مردان بی ادعای عرصه ی عشق و ایثار و مقاومت و این درد عاشقی مانند ترکشی روح زخمی و بیقرار شاعر را در شب تاریک زمانه ی فریبکار و فراموشکار همچنان میخراشد تا آنجا که در خیال بغض آلود شاعر عشق هم در ذهن زمان شهید میشود اما شعله این عشق در خاطر این غزل همچنان و همواره روشن است و زبانه میکشد.
آری من زیبایی این غزل را در دل می ستایم و قلم شاعر را ماندگار و جاویدان می بینم.

سلام جاویدان عزیز
هر کسی مخیر است برداشت آزادانه و سلیقه ای منحصر به خود را از این غزل داشته باشد ، در تصور من اما به عنوان یک مخاطب عادی این غزل هم در پرداخت اسلوب و هم تنوع محتوا در ردیف زیباترین غزلهای دوران دفاع مقدس است و گویی که شاعر درد تمامی آن دوران و درد مضاعف رخدادهای پس از آن را با پوست و استخوان چشیده است از جزیره مجنون تا هور و سر پل ذهاب و همنوایی با یاران و مردان بی ادعای عرصه ی عشق و ایثار و مقاومت و این درد عاشقی مانند ترکشی روح زخمی و بیقرار شاعر را در شب تاریک زمانه ی فریبکار و فراموشکار همچنان میخراشد تا آنجا که در خیال بغض آلود شاعر عشق هم در ذهن زمان شهید میشود اما شعله این عشق در خاطر این غزل همچنان و همواره روشن است و زبانه میکشد.
آری من زیبایی این غزل را در دل می ستایم و قلم شاعر را ماندگار و جاویدان می بینم.

پاسخ:
درود ارش عزیز ممنون از نگاه زیبایت به شعر و درک خوبت از کلمات ..مانا باشی رفیق مجازی
ممنون از زیباترین غزلهایی است که در رابطه با جنگ و جنون جانبازی در راه وطن خوندم.. شاهکاری شده شاعر
ای عشق ای تراکم سربی به سینه ام 
ای ترکش نشسته به نزدیکی ورید... 

خیلی لذت بردم خیلی زیاد... باز هم ممنون
پاسخ:
درود ها

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی