زخم زبان به شاعر از این بیشتر نزن
شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۱۱ ق.ظ
دور و بر خرابه این خانه پر نزن
اصلا نیا به این دل دیوانه سر نزن
پر در حریق جان بر آشفته ام نکش
آتش به جان این دل خونین جگر نزن
عمری است عشق رفته از این خانه جان من
متروکه است صاحب این خانه در نزن
از ما بهار شوق تو چون بادها گذشت
بر ریشه های باغ زمستان تبر نزن
هم شادی ام ز توست هم اندوه بی حدم
شمشیر می زنی بزن و مختصر نزن
بگذار تا بدون تو باشم که سالهاست
من بی توام تو بی منی.. هی نیشتر نزن
شرمنده شعر حال خوش و خرمی نداشت
زخم زبان به شاعر از این بیشتر نزن ...
جاویدان رافی
اصلا نیا به این دل دیوانه سر نزن
پر در حریق جان بر آشفته ام نکش
آتش به جان این دل خونین جگر نزن
عمری است عشق رفته از این خانه جان من
متروکه است صاحب این خانه در نزن
از ما بهار شوق تو چون بادها گذشت
بر ریشه های باغ زمستان تبر نزن
هم شادی ام ز توست هم اندوه بی حدم
شمشیر می زنی بزن و مختصر نزن
بگذار تا بدون تو باشم که سالهاست
من بی توام تو بی منی.. هی نیشتر نزن
شرمنده شعر حال خوش و خرمی نداشت
زخم زبان به شاعر از این بیشتر نزن ...
جاویدان رافی