نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

نیروانایم و بودا کنمت...

غزل ایینه این روح مکدر شده است

عرصه ی سخن بسی تنگ است
و عرصه ی معنی بسی فراخ

از سخن، پیش تر آ
تا فراخی بینی
و عرصه بینی
هنوز ما را اهلیت گفت نیست
کاش اهلیت شنودن بودی...

"شمس تبریزی/مقالات

طبقه بندی موضوعی
باور اینکه برنمی گردی بغض در سینه دماوند است
 دل من بیستون فرهاد است دل تو بی قرار الوند است
عطش بوی موی تو درمن شده جاری که کوچه پر شده از
 عطر گل ها.؟!..نه .. این هوا انگار بوی موی تو را پراکنده است
 تا تو رفتی بهار بی بر شد باغ از ابر ها مکدر شد 
حالت شهر گریه آور شد آسمان سوگوار یک خنده است
قاتل بی رقیب قلب منی که بدون تو دربدر شده ام
 رفتنت هم درست مثل خودت پر غرور و لجوج و یک دنده است
 روح من در حریق بوسه تو عامل یک جنون ادواری است
 لب من بوسه بو سه خواهد مرد ..مرگ محصول این فرایند است
روزگارم شبیه تر شده به قصه هم عشیره ام فرهاد
 کوه را تیشه تیشه من کندم ..لب شیرین به خسروان قند است
 شور فرهادوار من در شعر پادشاهی به غیر بخشیده
هر کسی که کنار او باشد تاج خسروش ارزومند است
می روم بی تو دق کنم در خود خسته از سالها بساز و بسوز
قاضی بین ما دو تا امروز عشق این آخرین پناهنده است
 جاده در امتداد رفتن خود برد با دیگری قرار مرا
انچه جا مانده از لبش همهء ..خاطرات شمال و دربند است
 """"""
بند انداخت ابروانش تا بند بند تنم فرو ریزد
جان ناقابلم عزیز دلم به سر موی دلبرم بند است.   

 زیر باران نشست وقتی که اسب می برد نوعروسی را
بغض کارون شکست وقتی که دید دریا به کام اروند است
 مثل گلدسته های خرمشهر مثل شهری که فتح خواهد شد
 اخرین خط شط همین غزل است این غزل اخرین پدافند است

 جاویدان رافی.

نظرات  (۴)

۱۲ آذر ۹۵ ، ۰۶:۵۵ بالای آسمان
منظور این متن شعروار چیه؟
این غزل فوق العاده زیباست 
درونمایه ی خاصی داره و آدم رو یاد حال و هوای غزل های حسین منزوی میندازه 
به شما تبریک میگم 
خیییییلی عالیه لذت بردم
کاش اسمشو میذاشتین بغض کارون شکست وقتی که دید دریا به کام اروند است
این یه مصرع خودش یه غزل کامله
واقعا تبریک میگم 
این جور غزلها کم هستند اما جاودانه اند جناب جاویدان
پاسخ:
ممنون دوست عزیز جناب ارش احتمالا خود شاعر خوبی هستید که اگر نباشید هم ..بی تردید مخاطب خوبی برای شعر هستید ..پاینده باشید
سلام با دوست گرامی اقای ارش موافقم این غزل بسیار زیباست و این بیت در واقع شاهکار این غزل است تصویری بدیع و تاثیر گذار واقعا ممنون ....

زیر باران نشست وقتی که. اسب می برد نوعروسی را 
بغض کارون شکست وقتی که دید دریا به کام اروند است
پاسخ:
درود ها... نظر به دیده لطف شماست ممنونم ..جناب همایون
بند انداخت ابروانش تا بند بند تن ام فرو ریزد ...زیباتر از این بیت که با اینهمه "بند"نوشته شود نه خوانده و نه شنیده ام و غزل غزل بسیار زیبایی بود استاد ولیذبه نظرم ابیات رفتنت هم درست مثل خودت ...و تا تو رفتی بهار بی بر شد با کمی تغییر شاید می تواند خیلی خیلی زیبایی این غزل قوی را بیشتر نشان دهد ممنون شاعر گرامی
پاسخ:
درود خانوم صادقی گرامی ممنون پیشنهاد شما ارزنده بود مانا باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی